چند روز است چیزی منتشر نکردهام. نه به این دلیل که ننوشتهام. هرروز نوشتهام. حتا چند یادداشت را نصفهنیمه در نمک خواباندهام تا سر فرصت و بعد از بازنویسی منتشرشان کنم. اما نتوانستم.
هیچ کدامشان چنگی به دل نمیزد. امروز به توصیه دوستم پریسا سعادت دوباره به سراغ کتاب «رها و ناهشیار مینویسم» نوشته «اَدِر لارا» رفتم.
قبلن تا نیمه رفته بودم جلو. این بار از اول شروع کردم و حریصانه دور جملات مهماش خط کشیدم:
«دربارهی خودت نوشتن واقعن به این میماندکه رها از هر قید و بندی بگذاری دیگران جای زخمهای روی تنت را ببینند. تا جای زخمهای روی تن خودشان به وحشت شان نیندازد.
نوشتن شبیه ناهشیاری است و کاری میکند واقعن بخواهی رها شوی. واقعن بخواهی خودت را پیش چشم دیگران بگذاری و از تجربههایت اثری هنری بسازی. با اینکه میدانی دیگران نگاهت میکنند، با اینکه خجالت میکشی و با اینکه دنیا و تردیدهایت دربارهی خودت کارت را سخت میکنند.»
شاید هیچ کتابی به این واضحی نگفته بود که چرا یادداشت مینویسیم. چرا از خودمان مینویسیم.
از معدود کتابهایی است که بلافاصله بعد از خواندنش دلم میخواهد بنویسم.
نویسنده خودش به مدت ۱۲ سال هفتهای دوبار برای یک روزنامه ستون نویسی میکرده.
موضوع ستون، نوشتن از خودش و زندگیش بوده. یک جور جستار شخصی کوتاه. اینکه از خودت (یک آدم معمولی) هفتهای دو بار مطلبی بنویسی شاید کمی سخت باشد.
اما ادرلارا رموز نوشتن یک جستار شخصی خوب را با تبحر و مثالهای فراوان برایمان میشکافد. بعد از خواندن هر صفحه دلت میخواهد بنویسی و نوشتن خاطره یا جستار شخصی، شیرین و شدنی میآید.
پایین فصل اول، در حاشیه کتاب با مداد نوشتم: «من میتوانم فکر کنم کانال تلگرام من یک روزنامه است و من باید هفتهای دو یادداشت شخصی در آن منتشر کنم.
نوشتن دو یادداشت کار سختی نیست. هست؟»
زهرادادآفرید
۱۶ آبان ۱۴۰۲
2 پاسخ
تشکر از اشاره به این کتاب ارزشمند
ممنون که همیشه میخونید