دو
18اذر1402 *«نوشتن داستان ترسناکتر است اما نوشتن ناداستان سختتر است. چون ناداستان بر پایهی واقعیت نوشته میشود و واقعیتی
18اذر1402 *«نوشتن داستان ترسناکتر است اما نوشتن ناداستان سختتر است. چون ناداستان بر پایهی واقعیت نوشته میشود و واقعیتی
چند روز پیش کامنتهای سایتم را می خواندم. یک نفر که همیشه مطالبم را میخواند نوشته بود: «این نوشته
همانطور که چاقو به سنگتیزکنی نیاز دارد، اندیشه هم به کتاب نیاز دارد تا همیشه تازگیاش را حفظ کند. جرج
16 اذر 1402 بعد از پیشنهاد استاد کلانتری دربارهی نوشتن مقالهی صد روزه، بیش از هر موضوعی کلمهی جستار
دومین بیمار دیروزم خانم بارداری بود که متولد 75 بود. اینکه قیافه اش خیلی غمگین به نظر میرسید بماند. بعد
یک چشمم به ساعت بود و آن یکی زیر دستِ تپل پرالنگویش بسته شده بود. 4بعدازظهر بود. داشت دیرم میشد.
امروز دیر بیدار شدم. ساعت 9 صبح. 9 چندان دیر نیست. ولی برای منی که تا قبل از بیداری بچهها
آریا دیشب بیحال بود. پتوها را کشان کشان آورد داخل اتاق ما و گفت امشب اینجا میخوابم چون مریضم.
1 دیروز چهار بیمار اولم کودک بودند. همه خوب و ارام. ارامش انها من را آسوده میکرد و فارغبالی من،
دکتر زهرادادآفرید هستم، دندانپزشک. فارغ التحصیل سال ۹۱ از دانشگاه تهران. پیش دبستانی بودم. منتظر شدم تا همهی بچهها برای بازی کردن به حیاط بروند. به آرامی در گوش هدیه دوستم گفتم: من و تو بمونیم توی کلاس. یه نقشه دارم. هدیه نمیخواست بماند. از آنجا که دوست جانجانیام بود و هنوز هم هست، پذیرفت که فقط تماشاگرم باشد…» ادامه
این سایت متعلق به دکتر زهرا دادآفرید است. ©۱۴۰۲ | طراحی و پشتیبانی: سعید قائدی، دانیال مرادی